جدول جو
جدول جو

معنی هم خوند - جستجوی لغت در جدول جو

هم خوند
(هََ خوَ / خُنْ)
مخفف هم خداوند است، و آن را خواجه تاش هم میگویند یعنی دو شخص که یک صاحب و یک خداوند داشته باشند، نقطۀ مقابل. نقیض. ضد. (برهان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بیماری ناشی از کم شدن گلبول های قرمز خون که با عوارضی مانند رنگ پریدگی، سردرد و اختلال دستگاه گوارش همراه است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همخوند
تصویر همخوند
هم خداوند، آنکه با دیگری در خدمت یک نفر باشد، خواجه تاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم خداوند
تصویر هم خداوند
کسی که با دیگری در خدمت یک نفر باشد، خواجه تاش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم خواب
تصویر هم خواب
زنی که با شوهر خود در یک بستر می خوابد، هم بستر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم خانه
تصویر هم خانه
کسی که با دیگری در یک خانه زندگانی کند، هم آشیانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم پیوند
تصویر هم پیوند
دو یا چند تن که با یکدیگر بستگی و پیوند داشته باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم سوگند
تصویر هم سوگند
کسی که با دیگری عهد و پیمان بسته و سوگند خورده باشد، هم قسم
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دو تن که قرابت نسبی دارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ خوَ /خُ رَ)
ضد و نقیض و هم چشم. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
زنی که باشوهر خود در یک بستر خوابد هم بستر همسر. توضیح ظاهرا این لفظ را بیشتر برای کسی (زنی) که بصورت غیر شرعی و غیر قانونی هم بستر و همخوابه مردی شده است بکار می برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم نورد
تصویر هم نورد
دو یا چند تن که باهم راهی را طی کنند هم سفر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سوگند
تصویر هم سوگند
کسی که با دیگری سوگند خورده که امری را با هم انجام دهند، هم قسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم خداوند
تصویر هم خداوند
دو یا چند تن که در خدمت بزرگی باشند خواجه تاش
فرهنگ لغت هوشیار
دو یا چند تن که در یک خانه سکونت دارند (نسبت بهم) : کی بود جای ملک در خانه صورت پرست رو چو صورت محو کردی با ملک همخانه باش، (سعدی)، شوهر ، زن زوجه، یار رفیق. یا هم خانه (همخانهء) مسیح. آفتاب (زیرا بعقیده قدما آفتاب در آسمان چهارم است که مقر عیسی باشد)
فرهنگ لغت هوشیار
بیماری که به علت کم شدن گلبولهای سرخ ظاهر می شود و عوارض آن عبارتست از سردرد، رنگ پریدگی، سرگیجه، ضعف، خستگی، کم خوابی و اختلال جهاز هاضمه است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خورد
تصویر کم خورد
کمخوار، ممسک: (... و گفت اگر دنیا همه زر کنند و مومن را سر آنجا دهند همه در رضا او صرف کند و اگر یک دینار در دست کم خوردی کنی چاهی بکند و در آنجا کند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم خونی
تصویر کم خونی
آنمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم آورد
تصویر هم آورد
حریف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم خوانی
تصویر هم خوانی
مطابقت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم وند
تصویر هم وند
عضو، آبونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
Congruent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruent
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
সঙ্গত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
अनुरूप
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
согласующийся
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
kongruent
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruent
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
конгруентний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
zgodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
일치하는
دیکشنری فارسی به کره ای